آزادی (سه شنبه 86/7/17 ساعت 5:31 عصر)
مثل قناری تنهایی که از کودکی در قفسش کرده اند همواره در شوق رهایی می خونه و می ناله و خودش رو به در و دیوار میزنه وبال های ظریفشو چنان به میله های زندانش میکوبه که مجروح وخون آلود میشه اما وقتی که آزاد میشه، تنهایی در رهایی، رهایی در این دنیای پهناور: کجا برم؟چه کنم؟
چه سخته توانستن در ندانستن! رهایی برای اونکه آشیانی نداره، آزادی برای اونکه نمیدونه چگونه باید باشه کشنده است! جبروقید او رو از شکنجه(نمیدانم چه کنم؟) نجات میده.
در این حال، روح آرزو میکنه که دستهای نیرومندی او رو در چنگ خویش بگیره وسرنوشتی رو برای او تحمیل کنه...............و این عین اسارته !!!!!!
نویسنده: مصطفی فوائدی